منتظر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه بودن، صبرکردن، صفبستن، درشرف وقوع بودن امید وصالدادن، میل داشتن
تاريخ سابقدیکشنری عربی به فارسیپيش از تاريخ حقيقي تاريخ گذاشتن , پيش بودن (از) , منتظربودن , پيش بيني کردن , جلوانداختن , سبقت
چشم انتظارلغتنامه دهخداچشم انتظار. [ چ َ / چ ِ اِ ت ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، منتظربودن و انتظار فراوان داشتن . انتظار. امید. توقع.