منترلغتنامه دهخدامنتر. [ م َ ت َ ] (اِ) مأخوذ از سنسکریت ، کلام و آواز مؤثر. (ناظم الاطباء). || مأخوذ از اوستائی منثره ، به معنی کلام مقدس ، دعا. دعا و وردی که شخص را قادر به
منترلغتنامه دهخدامنتر. [ م ُ ت َرر ] (ع ص ) اسب تیزرو. (منتهی الارب ) یابوی تیزدو. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
منترفرهنگ انتشارات معین(مَ تَ) [ سنس . ] (اِ.) 1 - افسون ، کلام مؤثر. 2 - ذکری برای رام کردن و دفع گزند جانور درنده . 3 - (عا.) مسخره کرده شده .
منترآللغتنامه دهخدامنترآل . [ م ُ رِ ] (اِخ ) مونترآل . تلفظ فرانسوی این کلمه «مونرآل » است . شهری است در ایالت «کبک » کانادا که در کنار رود «سن لوران » واقع است و 1222000 تن سکنه
بارن منترلغتنامه دهخدابارن منتر. [ ] (اِخ ) کلمه ای است هندی که بر یکی از جهات اطلاق می شده است . (ماللهند چ لیپزیک 1925 ص 250 س 1).
بایب منترلغتنامه دهخدابایب منتر. [ ی َ م َ ت َ ] (اِ مرکب ) یکی از دعاهایی که برهمن ها در عبادتگاه خوانند و از آن جمله است بارن منترو بایب منتر و سوم منتر. (از ماللهند بیرونی ص 250).
حصن منترکلغتنامه دهخداحصن منترک . [ ح ِ ن ِ م ُ ت ُ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 132).