منتحللغتنامه دهخدامنتحل . [ م ُ ت َ ح َ ] (ع ص ) شعر یا سخنی از دیگری که به خود بسته باشند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انتحال شده : در شعر من نیابی مسروق و منتحل در نظم من ن
منتحللغتنامه دهخدامنتحل . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) چیز کسی را جهت خود دعوی کننده و شعر دیگری را بر خود بندنده و خود را به مذهبی بندنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطب
منتحلفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ حِ) [ ع . ] (اِفا.) انتحال کننده ، به خود نسبت دهنده (شعر دیگری را). ج . منتحلین .
منتحلفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آنکه خود را به مذهبی ببندد.۲. آنکه شعر کس دیگر را به خود نسبت بدهد.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن اسماعیل میکالی . یکی از افراد خاندان آل میکال او پدر ابوالفضل عبیداﷲبن احمد صاحب کتاب المنتحل است و رجوع به احمد بن علی میکال