منتجعدیکشنری عربی به فارسیمنزل , جا , خانه , کلبه , شعبه فراماسون ها , انبار , منزل دادن , پذيرايي کردن , گذاشتن , تسليم کردن , قرار دادن , منزل کردن , بيتوته کردن , تفويض کردن , خيمه زد
منتجعلغتنامه دهخدامنتجع. [ م ُ ت َ ج َ ] (ع اِ) جای گیاه . (مهذب الاسماء). جستن گاه علف و احسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جایگاه آب و گیاه . (غیاث ). منزلی که در آن علف و احسا
منتجعلغتنامه دهخدامنتجع. [ م ُ ت َ ج ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن الازدی (متوفی به سال 102 هَ . ق .). از بزرگان قوم خود بود. با یزیدبن مهلب از طاعت آل مروان خارج شد و از طرف یزیدبن م
منتجدیکشنری عربی به فارسیصاحب کارخانه , توليد کننده , سازنده , فراوردن , توليد کردن , محصول , اراءه دادن , زاييدن , مولد , حاصلضرب , فراورده