منتجب الدینلغتنامه دهخدامنتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوالفتوح اسعدبن ابی الفضائل محمود و روضات الجنات ص 101 وقاموس الاعلام ترکی شود.
منتجب الدینلغتنامه دهخدامنتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) سالم بن احمد سالم معروف به منتجب نحوی عروضی بغدادی (متوفی به سال 611 هَ . ق .). از علمای نحوی و از ادبای عصر خود و
منتجب الدینلغتنامه دهخدامنتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب اسعدبن محمدعجلی اصفهانی . رجوع به اسعدبن ... شود.
منتجب الدینلغتنامه دهخدامنتجب الدین . [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ] (اِخ ) یزدی . وزیر سلطان حجاج (655 - 681 هَ . ق .). از امرای قراختائی کرمان بود. پسر وی ناصرالدین منشی مؤلف کتاب «سمطالعل
منتجب الدین بدیعلغتنامه دهخدامنتجب الدین بدیع. [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به علی جوینی بن احمد شود.
منتجبلغتنامه دهخدامنتجب . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) برگزیننده و انتخاب کننده و پسندکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پوست از درخت بازمی کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی
منتجبلغتنامه دهخدامنتجب . [ م ُ ت َ ج َ ] (ع ص )برگزیده و مختار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پسندیده و گزیده و مقبول . (ناظم الاطباء) : ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزا
منتجب الدین بدیعلغتنامه دهخدامنتجب الدین بدیع. [ م ُ ت َ ج َ بُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به علی جوینی بن احمد شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کاتب ، ملقب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی . منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی . رجوع به علی جوینی (ابن احمد...) شود.
علی جوینیلغتنامه دهخداعلی جوینی . [ ع َ ی ِ ج ُ وَ ] (اِخ ) ابن احمد کاتب ، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی . منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت
علم الهدی رازیلغتنامه دهخداعلم الهدی رازی . [ ع َ ل َ مُل ْ هَُ دا ] (اِخ ) سیدمرتضی بن داعی حسنی (یا حسینی )، مکنی به ابوتراب و ملقب به صفی الدین ، و علم الهدی . از علمای بزرگ امامیه در
صاعد مازندرانیلغتنامه دهخداصاعد مازندرانی . [ ع ِ دِ زَ دَ ] (اِخ )شیخ منتجب الدین در فهرست ، وی را از رجال شیعه شمرده و گوید قاضی صاعدبن منصوربن صاعد، فقیهی دین دار است . رجوع به روضات ص