منبرولغتنامه دهخدامنبرو. [ مُم ْ ب ُ ] (اِ) در طالش نام نوعی زالزالک وحشی سیاه میوه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
منبوشلغتنامه دهخدامنبوش . [ مَم ْ ] (ع ص ) تره ٔ برکنده شده . (آنندراج ). از بیخ برکنده . (ناظم الاطباء).
منبرولغتنامه دهخدامنبرو. [ مُم ْ ب ُ ] (اِ) در طالش نام نوعی زالزالک وحشی سیاه میوه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
منبوشلغتنامه دهخدامنبوش . [ مَم ْ ] (ع ص ) تره ٔ برکنده شده . (آنندراج ). از بیخ برکنده . (ناظم الاطباء).
صیهورلغتنامه دهخداصیهور. [ ص َ ] (ع اِ) منبرمانندی که از گل سازند برای رخت خانه از مس و برنج و مانند آن . (منتهی الارب ). شبه منبر من طین لمتاع البیت من صفر و نحوه . (اقرب الموار