مناقشلغتنامه دهخدامناقش . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مِنقَش . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به منقش شود.
مناقشلغتنامه دهخدامناقش . [ م ُ ق ِ ] (ع ص ) بحث کننده و سختی نماینده و ستیزکننده . (از ناظم الاطباء). مُجادِل . مناقشه کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناقشه شود.
مناقشهفرهنگ مترادف و متضادبحث، جدال، جدل، ستیز، ستیزه، ستیزهجویی، سختگیری، کشمکش، مجادله، منازعه، نقار
مناقشه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نزاع کردن، بحث کردن، جدل کردن ۲. ستیز کردن، ستیزهجویی کردن، خصومت ورزیدن
مناقشاتلغتنامه دهخدامناقشات . [ م ُ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مناقشة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مناقشة شود.
مناقشتلغتنامه دهخدامناقشت . [ م ُ ق َ / ق ِ ش َ ] (از ع ، اِمص ) مناقشه . مناقشة. سختگیری در محاسبه . استقصای در حساب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سختگیری کردن و باریک گرفتن بر
مناقشهلغتنامه دهخدامناقشه . [ م ُ ق َ / ق ِ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِمص ) سختی با کسی در کاری . (ناظم الاطباء). سختگیری . مناقشت . مناقشة : مناقشه ٔشتر در صلاح طلبی چنانکه رفت در میا