منافسدیکشنری عربی به فارسیرقيب , هم چشم , حريف , هم اورد , هم چشمي کننده , نظير , شبيه , هم چشمي , رقابت کردن
مینوفشلغتنامه دهخدامینوفش . [ ف َ ] (ص مرکب ) بهشت مانند : شد برون از سرای مینوفش سر سوی خانه کرد با دل خوش .نظامی (هفت پیکر).
منفشلغتنامه دهخدامنفش . [ م ُ ن َف ْ ف َ ] (ع ص ) منفش المنخرین ؛ فراخ سوراخ بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
منفصلغتنامه دهخدامنفص . [م ُ ف َص ص ] (ع ص ) جداشونده . (آنندراج ). جداشده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انفصاص شود.
منفسلغتنامه دهخدامنفس . [ م َ ف َ ] (ع اِ) نفس کش و دهان و سوراخ . (ناظم الاطباء). دهانه ها. ج ، منافس . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
منفسلغتنامه دهخدامنفس . [ م ُ ف َ ] (ع ص ) گرانمایه و مرغوب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هر چیز گرانمایه و مرغوب و نفیس . منفسة. (ناظم الاطباء).
منافستلغتنامه دهخدامنافست . [ م ُ ف َ / ف ِ س َ ] (از ع ، اِمص ) منافسة. منافسه : به مباهات و منافست مشغول شود. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 750). او را غبطتی و منافستی حاصل آید. (تاریخ بیهق ص <span class
منافسهلغتنامه دهخدامنافسه . [ م ُ ف َ / ف ِس َ / س ِ ] (از ع ، اِمص ) رغبت کردن در چیزی به طریق مساوات و معارضه کردن و حسد بردن . (غیاث ). منافسة. مبارات . رغبت کردن به چیزی از رقابت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): در او منافسه
منافسةلغتنامه دهخدامنافسة. [ م ُ ف َ س َ ] (ع مص ) با کسی مزاحمت کردن در رغبت چیزی . (المصادر زوزنی ). رغبت کردن در چیزی بطریق مبارات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رغبت کردن در چیزی به طریق مبارات در کرم . نفاس . (از اقرب الموارد). رجوع به منافسه و منافست شود. || هم نفسی کردن .
منافستلغتنامه دهخدامنافست . [ م ُ ف َ / ف ِ س َ ] (از ع ، اِمص ) منافسة. منافسه : به مباهات و منافست مشغول شود. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 750). او را غبطتی و منافستی حاصل آید. (تاریخ بیهق ص <span class
منافسهلغتنامه دهخدامنافسه . [ م ُ ف َ / ف ِس َ / س ِ ] (از ع ، اِمص ) رغبت کردن در چیزی به طریق مساوات و معارضه کردن و حسد بردن . (غیاث ). منافسة. مبارات . رغبت کردن به چیزی از رقابت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): در او منافسه
منافسةلغتنامه دهخدامنافسة. [ م ُ ف َ س َ ] (ع مص ) با کسی مزاحمت کردن در رغبت چیزی . (المصادر زوزنی ). رغبت کردن در چیزی بطریق مبارات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رغبت کردن در چیزی به طریق مبارات در کرم . نفاس . (از اقرب الموارد). رجوع به منافسه و منافست شود. || هم نفسی کردن .