منافدةلغتنامه دهخدامنافدة. [ م ُ ف َ دَ ] (ع مص ) با هم نزد حاکم شدن و خصومت کردن با هم و کوشش و توان خود را درباختن در خصومت و پیکار، یعنی هر واحد نابود کردن حجت صاحب خود خواهد.
مرافدةلغتنامه دهخدامرافدة. [ م ُف َ دَ ] (ع مص ) کسی را یاری دادن . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را یاری دادن و معاونت نمودن . (منتهی الارب ). معاونت کردن . (از متن اللغة) (از اقر
مرافدهلغتنامه دهخدامرافده . [ م ُ ف َ / ف ِ دَ / دِ ] (ع اِمص ) مرافدت . مرافدة. رجوع به مرافدت و مرافدة شود.
مناکدةلغتنامه دهخدامناکدة. [ م ُ ک َ دَ ](ع مص ) زشت خویی نمودن و با هم دشواری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تنگ و سخت گرفتن بر کسی . (از اقرب الموارد). و رج
منادةلغتنامه دهخدامنادة. [ م ُ د دَ ] (ع مص ) مخالفت کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منافدلغتنامه دهخدامنافد. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) خصم منافد؛ خصمی که نابود کردن حجت صاحب خود را خواهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به منافدة شود.
مرافدةلغتنامه دهخدامرافدة. [ م ُف َ دَ ] (ع مص ) کسی را یاری دادن . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را یاری دادن و معاونت نمودن . (منتهی الارب ). معاونت کردن . (از متن اللغة) (از اقر
مرافدهلغتنامه دهخدامرافده . [ م ُ ف َ / ف ِ دَ / دِ ] (ع اِمص ) مرافدت . مرافدة. رجوع به مرافدت و مرافدة شود.
مناکدةلغتنامه دهخدامناکدة. [ م ُ ک َ دَ ](ع مص ) زشت خویی نمودن و با هم دشواری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تنگ و سخت گرفتن بر کسی . (از اقرب الموارد). و رج
منادةلغتنامه دهخدامنادة. [ م ُ د دَ ] (ع مص ) مخالفت کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).