مناظرهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بحث، جدل، مباحثه، مجادله، مذاکره، مطارحت ۲. مباحثه کردن، مجادله کردن، ستیهیدن
مناظرهلغتنامه دهخدامناظره . [ م ُ ظَ / ظِ رَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) با هم نظر کردن یعنی فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی . با هم بحث کردن . (غیاث ). مجادله و نزاع با همدیگر و بحث با
مناظرةلغتنامه دهخدامناظرة. [ م ُ ظَ رَ ] (ع مص ) مانستن با کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نظیر کسی یا چیزی گردیدن . (از اقرب الموارد). مانند گردیدن . (از ناظم الاطباء). || یکی ر
مناقشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) مشاجره، اصطکاک، تنش، جروبحث، نظر مخالف، معارضه، نزاع، منازعه، کشمکش، درگیری، جنگ داخلی، ضدیت بگومگو، یکیبهدو، آژان وآژانکشی،
تلویزیونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دستگاهی الکترونیکی که صورت اشیا و اشخاص و مناظر را از مرکز فرستنده دریافت و پخش میکند.۲. [مجاز] سازمانی که مسئولیت تهیه و پخش برنامههای تلویزیونی را برعهده
مباصرةلغتنامه دهخدامباصرة. [ م ُ ص َ رَ ] (ع مص ) از دور برافراشته نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برافراشته شدن و نگریستن از دور. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). در نشو
debateدیکشنری انگلیسی به فارسیمناظره، مباحثه، مذاکره، مذاکرات پارلمانی، بحی، مناظره کردن، مطرح کردن، مباحثه کردن، سر و کله زدن