مناحبةلغتنامه دهخدامناحبة. [ م ُ ح َ ب َ ] (ع مص ) با هم پیش حاکم شدن . || بر همدیگر نازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرو بستن به تاختن و جز
مناهبةلغتنامه دهخدامناهبة. [ م ُ هََ ب َ ] (ع مص ) با کسی غارت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). غارت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناهبت
مَنَاکِبِهَافرهنگ واژگان قرآنشانه هايش (کلمه مناکب جمع منکب است ، که نام محل برخورد استخوان بازو با شانه است واين استعاره ايست شبيه آيه 45 سوره فاطر كه فرموده : ما ترک علي ظهرها من دابة -
مناحبتفرهنگ انتشارات معین(مُ حِ بَ) [ ع . مناحبة ] (مص ل .) 1 - با هم نزد حاکم رفتن . 2 - بر یکدیگر بالیدن . 3 - گرو بستن .