لغتنامه دهخدا
ممکن . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) چیزی که صلاحیت ظهور و بروز داشته باشد. شایان . ضد محال . دست دهنده و پیداشونده . (ناظم الاطباء). دست دهنده . (دهار) (غیاث اللغات ). پیداشونده . (غیاث اللغات ). امکان یابنده . میسرشدنی . محتمل . دست داده . مقدور : چون خوارزمشاه