ممکللغتنامه دهخداممکل . [ م ِ ک َ ] (ع ص ) آبگیر کم آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آبگیر و غدیر کم آب . (ناظم الاطباء). || چاهی که در آن آب باشد. (ازمنتهی الارب ) (از نا
ممکلةلغتنامه دهخداممکلة. [ م َ ک ُ ل َ ] (ع ص ) چاه که آبش کشیده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ممکولة. (منتهی الارب ).
ممکلةلغتنامه دهخداممکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع ص ) چاهی که آب آن را کشیده باشند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مَمْکُلَة.
قل ممکلولغتنامه دهخداقل ممکلو. [ ] (اِخ ) از توابع خمسه (؟) و دارای معدن زغال سنگ است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 40).
ممکلةلغتنامه دهخداممکلة. [ م َ ک ُ ل َ ] (ع ص ) چاه که آبش کشیده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ممکولة. (منتهی الارب ).
ممکلةلغتنامه دهخداممکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع ص ) چاهی که آب آن را کشیده باشند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مَمْکُلَة.
قل ممکلولغتنامه دهخداقل ممکلو. [ ] (اِخ ) از توابع خمسه (؟) و دارای معدن زغال سنگ است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 40).
صاحب دیوانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهناظر خزانه و مالیۀ دولت؛ عهدهدار عایدات ممکلت؛ کارپرداز لشکریان. Δ صاحب دیوانی در قدیم شغلی بوده معادل با وزارت دارایی امروزی. رئیس دبیرخانۀ پادشاهی را
ممکولةلغتنامه دهخداممکولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) چاهی که آب آن را کشیده باشند. ممکلة. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).