نهیلغتنامه دهخدانهی . [ ن َهَْ ی ْ ] (ع مص ) بازداشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 102) (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة). وازدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بازداشتن کسی را از کار
شعاریرلغتنامه دهخداشعاریر. [ ش َ ] (ع اِ) نوعی از بازیچه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازیچه . و واحد ندارد. (آنندراج ). بازیچه ای است کودکان عرب را ولی مفرد ندارد. مانند: