لغتنامه دهخدا
ممشوقة. [ م َ ق َ ] (ع ص ) جاریة ممشوقة؛ دختر حسینه ٔ کشیده بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دختر خوشگل کشیده بالا. (ناظم الاطباء). نیک کشیده بالا و اندک گوشت . (از اقرب الموارد) : وآن قلم بین در بنانش چون یکی ممشوقه ای گه نشیب و گه فراز و گاه