ممتلهلغتنامه دهخداممتله . [ م ُ ت َ ل َه ْ ] (ع ص )ممتله العقل ؛ بی خرد و عقل رفته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجل ممتله ؛ مرد بی خرد. (از اقرب الموارد).
ممتلحلغتنامه دهخداممتلح . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) دروغ با راستی و حق آمیزنده . (از منتهی الارب ). آمیزنده ٔ دروغ با راستی و صداقت . (ناظم الاطباء). رجوع به امتلاح شود.
عقل رفتهلغتنامه دهخداعقل رفته . [ ع َ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) بی خرد و بی عقل . (ناظم الاطباء). سَباه . ممتله العقل . مهتلس . مهلوس . منتخب . نخیب . (از منتهی الارب ).
ملیهلغتنامه دهخداملیه . [ م َ ] (ع ص ) ملیح . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (اقرب الموارد). زیبا و ملیح و خوب صورت . (ناظم الاطباء). || رجل ملیه و مُمْتَلَه ْ، مرد عقل از دست داد