ممتصخلغتنامه دهخداممتصخ . [ م ُ ت َ ص ِ] (ع ص ) آنکه برمی کشد هر چیزی را و می گیرد. برکشنده ٔ برگ و شاخ یز و برکشنده ٔ هر چیزی و گیرنده ٔ آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ر
ممتسخلغتنامه دهخداممتسخ .[ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) ممتسح . آنکه شمشیر از نیام برمی کشد. (ناظم الاطباء). رجوع به امتساخ و امتساح شود.
ممتلخلغتنامه دهخداممتلخ . [ م ُ ت َ ل َ ](ع ص ) رجل ممتلخ العقل ؛ مرد عقل برکشیده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مرد محروم از عقل . (ناظم الاطباء).
ممتخرلغتنامه دهخداممتخر. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) برگزیننده از چیزی نیکو. (آنندراج ). آنکه برمی گزیند از هر چیزی خوبتر و بهتر آن را. (ناظم الاطباء). || برآورنده ٔ مغز از استخوان .
ممتخضلغتنامه دهخداممتخض . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بچه ٔ در شکم مادر جنبنده . (از منتهی الارب ). بچه ای که در شکم مادر می جنبد. || شیر جنبنده در شیرزنه . (ناظم الاطباء). و رجوع به
ممتخطلغتنامه دهخداممتخط. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بینی افشاننده . (آنندراج ). آنکه بینی می افشاند. || شمشیر برکشنده . آنکه شمشیر برمی کشد. (ناظم الاطباء). || از دست رباینده . (آنند
ممتصرلغتنامه دهخداممتصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) آنکه به نوک انگشتان می دوشد. (ناظم الاطباء). به سر سه انگشت یا به سبابه و ابهام دوشنده . || برگردیده صورت . (از منتهی الارب ). رجو
ممتلخلغتنامه دهخداممتلخ . [ م ُ ت َ ل َ ](ع ص ) رجل ممتلخ العقل ؛ مرد عقل برکشیده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مرد محروم از عقل . (ناظم الاطباء).
ممتخرلغتنامه دهخداممتخر. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) برگزیننده از چیزی نیکو. (آنندراج ). آنکه برمی گزیند از هر چیزی خوبتر و بهتر آن را. (ناظم الاطباء). || برآورنده ٔ مغز از استخوان .
ممتخضلغتنامه دهخداممتخض . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بچه ٔ در شکم مادر جنبنده . (از منتهی الارب ). بچه ای که در شکم مادر می جنبد. || شیر جنبنده در شیرزنه . (ناظم الاطباء). و رجوع به
ممتخطلغتنامه دهخداممتخط. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بینی افشاننده . (آنندراج ). آنکه بینی می افشاند. || شمشیر برکشنده . آنکه شمشیر برمی کشد. (ناظم الاطباء). || از دست رباینده . (آنند
ممتصرلغتنامه دهخداممتصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) آنکه به نوک انگشتان می دوشد. (ناظم الاطباء). به سر سه انگشت یا به سبابه و ابهام دوشنده . || برگردیده صورت . (از منتهی الارب ). رجو