ممانعت از قاچاق موادdrug interdictionواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه اقدام درجهت ضبط مواد در مرزهای ورودی کشور و بازداشت قاچاقچیان
ممانعتلغتنامه دهخداممانعت . [ م ُ ن َ / ن ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) بازداشتگی و منع و نهی و تعرض و مزاحمت و اعتراض و دفع.(ناظم الاطباء). بازداشتن کسی از چیزی . جلوگیری . بازداشت . منع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محسن بن طاق که امیر غز بو
ممانعتلغتنامه دهخداممانعت . [ م ُ ن َ / ن ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) بازداشتگی و منع و نهی و تعرض و مزاحمت و اعتراض و دفع.(ناظم الاطباء). بازداشتن کسی از چیزی . جلوگیری . بازداشت . منع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محسن بن طاق که امیر غز بو
ممانعتلغتنامه دهخداممانعت . [ م ُ ن َ / ن ِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) بازداشتگی و منع و نهی و تعرض و مزاحمت و اعتراض و دفع.(ناظم الاطباء). بازداشتن کسی از چیزی . جلوگیری . بازداشت . منع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محسن بن طاق که امیر غز بو