ملیچلغتنامه دهخداملیچ . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
زیتونتلخMeliaواژههای مصوب فرهنگستانسردهای درختی از زیتونتلخیانِ خزاندار با گلهای کوچک معطر و برگهای بلند تقریباً به طول 50 سانتیمتر و دُمبرگی طویل که از جنوب شرقی آسیا تا استرالیا پراکنده هستند
رایانامهe-mail/email, electronic mailواژههای مصوب فرهنگستانپیامهای مکتوبی که بین کاربران بر روی شبکههای رایانهای ردوبدل میشود
غذای هواپیماairline meal, in-flight mealواژههای مصوب فرهنگستانغذایی که با هدف مصرف در هواپیما تولید میشود
شلدارلغتنامه دهخداشلدار. [ ش َ ] (اِ مرکب ) ملچ . ملج . نارون . (یادداشت مؤلف ). ملیچ . ملیج . لروت . لونگا. (از جنگل شناسی ج 1 ص 210). رجوع به مترادفات کلمه شود.
غلملیچلغتنامه دهخداغلملیچ . [ غ ِ م ِ ] (اِ) به معنی غلغلیچ است که خاریدن زیر بغل و پهلو و کف پای مردم است . (برهان قاطع). ظاهراً مصحف غلغلیچ است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). غلغیج . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). غلغلک .