ملیتلغتنامه دهخداملیت . [ م ِل ْ لی ] (ع اِ) برگ مرخ یا غلاف بار آن . (منتهی الارب ). برگ درخت مرخ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملیتلغتنامه دهخداملیت . [ م ِل ْ لی ی َ ] (از ع ، مص جعلی ، اِمص ) قومیت . مجموعه ٔ خصایص و صفات ملتی : نه شیوه ٔ ملیت و نه رسم تمدن نه رابطه ٔ طایفه نه قاعده ٔ حی . ملک الشعرای
ملیطلغتنامه دهخداملیط.[ م َ ] (ع ص ) بچه ٔ بی موی انداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جنین پیش از آنکه موی درآورد: القته ملیصاً وملیطاً؛ بچه ناتمام افکند. (از ناظم الاطباء). جن
ملیتوپللغتنامه دهخداملیتوپل . [ م ِ ت ُ پُل ْ ] (اِخ ) شهری در اوکراین روسیه که 137000 تن سکنه دارد و یکی از بازارهای غله و نمک است . (از لاروس ).
ملیتوسلغتنامه دهخداملیتوس . [ م ِ تُس ْ ] (اِخ ) شاعری از مردم آتن در پایان قرن پنجم ق .م . و یکی از متهم کنندگان سقراط است . آثار او در زمینه تراژدی است . (از لاروس ).