ملکاءلغتنامه دهخداملکاء. [ م ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَلیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ مَلیک ، به معنی پادشاه و خداوند. (آنندراج ).
اصحاب ملکاءلغتنامه دهخدااصحاب ملکاء. [ اَ ب ِ م َ ] (اِخ ) پیروان ملکاء بودند که در روم ظهور کرد و بر آن استیلا یافت و بیشتر مردم روم از طریقت وی پیروی میکردند و یکی از سه فرقه ٔ معروف
ملاءلغتنامه دهخداملاء. [ م ُ ] (ع اِ) زکام . (منتهی الارب ). زکام و گرانی که از امتلا عارض گردد. (ناظم الاطباء). زکامی که از امتلا عارض گردد. (از اقرب الموارد). || ج ِ مُلاءَة.
ملاَّءلغتنامه دهخداملاَّء. [ م ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَلی ٔ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملی ٔ شود.
ملاءلغتنامه دهخداملاء. [ م ُل ْ لا ] (از ع ، ص ) بسیار پر یعنی پر بسیار از علم . مأخوذ از ملؤ، که به معنی پری است چنانکه کُبّار به معنی بسیار بزرگ . فارسیان این قسم الف ممدوده
اصحاب ملکاءلغتنامه دهخدااصحاب ملکاء. [ اَ ب ِ م َ ] (اِخ ) پیروان ملکاء بودند که در روم ظهور کرد و بر آن استیلا یافت و بیشتر مردم روم از طریقت وی پیروی میکردند و یکی از سه فرقه ٔ معروف
هبةالغتنامه دهخداهبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن ملکاء بلدی ، مکنی به ابوالبرکات و ملقب به اوحدالزمان ، طبیب و فیلسوف بغدادی به سال 480 به دنیا آمد و به سال 560 هَ
ابوالبرکات بغدادیلغتنامه دهخداابوالبرکات بغدادی . [ اَ بُل ْ ب َ رَ ت ِ ب َ ] (اِخ ) هبةاﷲبن یعلی بن ملکاء بلدی بغدادی ، طبیب و فیلسوف یهودی . ملقب به اوحدالزمان ازمردم بلد در طریق بغداد به
پادشاهانلغتنامه دهخداپادشاهان . [ دْ / دِ ] (اِ) ج ِ پادشاه . ملوک . صید. مُلَکاء. سلاطین . اَملاک . (منتهی الارب ):پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. (تاریخ بیهقی ).پادشاهان از پی یک
ملیکلغتنامه دهخداملیک . [ م َ ] (ع اِ) پادشاه همه ٔ پادشاهان . (دهار). پادشاه و خداوند. ج ، مُلَکاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صاحب ملک . (از اقرب الموارد) : گفت