ملوکالغتنامه دهخداملوکا. [ م َ ] (اِ) به معنی ملکا است که مجتهد و فقیه و صاحب مذهب ترسایان باشد. (برهان ) (آنندراج ). رئیس ترسایان . (ناظم الاطباء). رجوع به ملکا شود.
ملوکالطوایفیفرهنگ مترادف و متضادخانخانی، خانسالاری، اربابسالاری، مالکسالاری، فئودالی، قبیلهسالاری، عشیرهسالاری
ملوکانلغتنامه دهخداملوکان . [ م ُ ] (اِ) ج ِ ملوک . ملوک که جمع مکسر مَلِک است مجدداً «ان » (نشانه ٔ جمع فارسی ) در آخرش افزوده شده است و این نوع جمعها در نظم و نثر قدیم معمول بود
ملوکانهلغتنامه دهخداملوکانه . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) شاهانه . (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، شاهی . مانند شاه . بطور شاه . (از ناظم الاطباء). سزاوار ملوک . درخور شاهان