ملوسکلغتنامه دهخداملوسک . [ م َ س َ ] (ص مصغر) زیباخردک . جمیل و ظریف و زیبا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زیبای کوچک . و رجوع به ملوس شود.
ملوسکفرهنگ نامها(تلفظ: malusak) (ملوس + ک/ ak-/ ( پسوند تحبیب)) ، در خطاب به کودک به ویژه دختر بچه برای بیان زیبایی و ظرافت او گفته میشود ، ملوس ؛ (در گفتگو) دارای زیبایی و جذ
ملسکتلغتنامه دهخداملسکت . [ م ُ ل ِ ک ُ ] (اِخ ) متفکر طبیعی دان و فیزیولوژیست و فیلسوف هلندی (1822 - 1893 م .) و مدافع ماده پرستی بود. (از لاروس ).
موسکَه زدنگویش بختیاری1. جستجوى غذا از طریق بو کشیدن (براى سگ بهکار رود)؛ 2. (کنایى) آدم چاپلوس و سورچران.
ملسکتلغتنامه دهخداملسکت . [ م ُ ل ِ ک ُ ] (اِخ ) متفکر طبیعی دان و فیزیولوژیست و فیلسوف هلندی (1822 - 1893 م .) و مدافع ماده پرستی بود. (از لاروس ).