ململغتنامه دهخداملم . [ م َ ل َ ] (ع ص ) مرد ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ململغتنامه دهخداملم . [ م ِ ل َم م ] (ع ص ) رجل ملم ؛ آنکه جمع کند قوم یا عشیره ٔ پراکنده ٔ خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- رجل ملم مِعَ
ململغتنامه دهخداملم . [ م ِ ل َم م / م ُ ل َم م ] (ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
ململغتنامه دهخداملم . [ م ُ ل ِم م ] (ع ص ) غلام ملم ؛ کودک نزدیک به بلوغ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلای نازل . سختی و بلا : این تصور
الململغتنامه دهخداالملم . [ اَ ل َ ل َ ] (اِخ ) یا یلملم ، هر دو صحیح و مستعمل اند ویاء در یلملم بدل از همزه است و زاید نیست ، کوهی ازکوههای تهامه است و از مکه دو شب فاصله دارد و
الململغتنامه دهخداالملم . [ اَ ل َ ل َ ] (اِخ ) یا یلملم ، هر دو صحیح و مستعمل اند ویاء در یلملم بدل از همزه است و زاید نیست ، کوهی ازکوههای تهامه است و از مکه دو شب فاصله دارد و
یلململغتنامه دهخدایلملم . [ ی َ ل َ ل َ ] (اِخ ) کوهی است بر دو منزل از مکه ٔ معظمه و آن میقات اهل یمن است در حج ، و آن را الملم و یرمرم نیز خوانند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطب