ملقبلغتنامه دهخداملقب . [ م ُ ل َق ْ ق َ ] (ع ص ) لقب نهاده شده . (آنندراج ). دارای لقب و دارای پاژنامه . (ناظم الاطباء). لقب دار. بالقب . آنکه لقب دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : شکر خادم برنشست و برادر هارون اسماعیل ملقب به خندان در پیش کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
ملقبةلغتنامه دهخداملقبة. [ م ُ ل َق ْ ق َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث ملقب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملقب شود.
پوریافرهنگ نامها(تلفظ: puriyā) (در اعلام) نام پهلوان دلیر ایرانی مشهور به پهلوان محمود خوارزمی و ملقب به پوریای ولی و نیز ملقب به قتالی.
عیسیفرهنگ نامها(تلفظ: isā) (در اعلام) فرزند حضرت مریم ملقب به مسیح و از پیغمبران اولوالعزم (قبل از رسول الله (ص))، ملقب به روح الله .
الب ارسلانلغتنامه دهخداالب ارسلان . [ اَ اَ س َ ] (اِخ ) البالوی ملقب به معین الدولة. در آثارالباقیه (ص 134) نام وی در زمره ٔ کسانی که از حضرت خلافت ملقب به لقبی شده اند آمده است .
ملقبةلغتنامه دهخداملقبة. [ م ُ ل َق ْ ق َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث ملقب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملقب شود.