ملزونلغتنامه دهخداملزون . [ م َ ] (ع ص ) مشرب ملزون ؛ آبخور که مردم بسیار بر آن انبوهی کنند و گرد آیند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مزونفرهنگ انتشارات معین(مِ زُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ذره ای بنیادی با بر هم کنش های هسته ای قوی و عدد بار یونی صفر و جرمی بین الکترون و نوکلئون . (فیزیک ). 2 - محل تهیه و فروش لباس .
جنائزيدیکشنری عربی به فارسیمحزون (بطور اغراق اميز يا مضحک) , اندوهگين , غم انگيز , حزن انگيز , تعزيت اميز