ملذاتلغتنامه دهخداملذات . [ م َ ل َذْ ذا ] (ع اِ) ج ِ مَلَذَّة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملذة و مَلاذّ شود.
ملهاتلغتنامه دهخداملهات . [ م ِ ] (ع اِ) آلت بازی . ج ، ملاهی . (ناظم الاطباء). و رجوع به مِلهی شود.
ملاتملغتنامه دهخداملاتم . [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) قبیله ای است از «ازد» فاذا سئلوا عن نسبهم قالوا: نحن بنو مُلاتَم بفتح التاء. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
ملاتلغتنامه دهخداملات . [ م َ ] (اِ) اصلاً اصطلاح بنایی است و ملات گلی است نرم که با آن جرزهای تمیز و نماهای آجری و روی کار را می چینند و طبیعی است که هرگاه ملات را نازک بگیرند
شقاوتلغتنامه دهخداشقاوت . [ ش َ / ش ِ وَ ] (از ع ، اِمص ) نکبت و خواری و بدبختی و پریشانی . (ناظم الاطباء). بدبختی . (غیاث اللغات ). شقا. شقاء. شقو. شقوت . شقوة. عسر.شدت . سختی .