ملحوظلغتنامه دهخداملحوظ. [ م َ ] (ع ص ) به دنباله ٔ چشم نگریسته شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || مأخوذ ازتازی ، ملاحظه شده به طور تأمل و غوررسی و تعمق . || نگریسته شده از روی مهربانی و محبت و شفقت . (ناظم الاطباء) : اما صاحب دنیا به عین عنایت حق ملحوظ اس
ملهوزلغتنامه دهخداملهوز. [ م َل ْ ] (ع ص ) مرد استواراندام آگنده گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سیاه سپیدموی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه مویهای وی سیاه سپید شده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || داغ کرده بر تندی زیر بناگوش . (منتهی الارب )
ملحوسلغتنامه دهخداملحوس . [ م َ ] (ع ص ) حر ملحوس ؛ کس کم گوشت . (منتهی الارب ). کس لاغر و کم گوشت . || لیسیده شده . (ناظم الاطباء).
ملحوظاتلغتنامه دهخداملحوظات . [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، تأملات و تفکرات و اندیشه ها و هرآنچه به خاطر خطور می کند و ملاحظه ها. (ناظم الاطباء).
ملحوظاتلغتنامه دهخداملحوظات . [ م َ ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، تأملات و تفکرات و اندیشه ها و هرآنچه به خاطر خطور می کند و ملاحظه ها. (ناظم الاطباء).