ملتانلغتنامه دهخداملتان . [ م ُ ] (اِخ ) نام شهری معروف گرمسیر مابین پنجاب و سند. و معنی ترکیبی آن «مقر اصلی » چه «مول » به معنی اصل و «تان » به معنی جای است . (آنندراج ). نام شه
ملتعنلغتنامه دهخداملتعن . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) لعنت کننده ٔ بر یکدیگر. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه انصاف می دهد در دعای بر خود. (ناظم الاطباء) (ا
ملتانیلغتنامه دهخداملتانی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر ملتان . (ناظم الاطباء). هر چیز منسوب به ملتان و در روایت ، مطلق هندو را ملتانی گوینداز این جهت که هندوان ساکن ولایت اکثر
الهداد ملتانیلغتنامه دهخداالهداد ملتانی . [ اِ لاه / اَل ْ لاه دِ م ُ ] (اِخ ) فرزند شیخ احمد ملتانی . شاعر پارسی گو مقیم هند. (مقالات الشعراء تألیف قانع، از فرهنگ سخنوران ).
ملانقطیفرهنگ انتشارات معین(مُ لْ لا نُ قَ) (ص نسب .) کنایه از: 1 - کسی که زیاد به سنت های کهن ادبی پای بند باشد. 2 - کسی که به املای دقیق و تحت اللفظی واژه ها بیشتر توجه می کند تا معنای
ملتانیلغتنامه دهخداملتانی . [ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر ملتان . (ناظم الاطباء). هر چیز منسوب به ملتان و در روایت ، مطلق هندو را ملتانی گوینداز این جهت که هندوان ساکن ولایت اکثر
الهداد ملتانیلغتنامه دهخداالهداد ملتانی . [ اِ لاه / اَل ْ لاه دِ م ُ ] (اِخ ) فرزند شیخ احمد ملتانی . شاعر پارسی گو مقیم هند. (مقالات الشعراء تألیف قانع، از فرهنگ سخنوران ).
مولتانلغتنامه دهخدامولتان . (اِخ ) نام بتی بزرگ بوده است به ملتان و از همه جای هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت . (از حدود العالم ). نام بتی بوده است سابقاً در شهر مولتان هند و
غنیمت پنجابیلغتنامه دهخداغنیمت پنجابی . [ غ َ م َ ت ِ پ َ ] (اِخ ) محمد اکرم ملتانی شاعر هندی . وی عموی محمد صداقت بود. او راست : «نیرنگ عشق یا مثنوی غنیمت » که مکرر در هند چاپ شده است