ملال انگیزدیکشنری فارسی به انگلیسیdeadening, dull, flat, jejune, stodgy, tame, tedious, turnoff, lackluster, lifeless, tiresome, wearisome
ملالانگیزفرهنگ مترادف و متضادتاثرآور، خستهکننده، کسالتآور، کسالتبار، کسالتزا، ملالآور، ملالتبار، ملالتانگیز، ممل ≠ شادیبخش، نشاطانگیز، نشاطافزا
ملال آورلغتنامه دهخداملال آور. [ م َ وَ ] (نف مرکب ) به ستوه آورنده . آنچه ملال و دلتنگی آورد. آنچه موجب ضجرت و آزردگی خاطر گردد. ملال انگیز.
انگیزلغتنامه دهخداانگیز. [ اَ ] (اِ) ریشه ٔ فعل انگیزیدن ، آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد. محرک . انگیزه . (فرهنگ فارسی معین ) : گمان می برم که قصه ٔ دمنه انگیزحسودان باشد. (انوار
شکایتلغتنامه دهخداشکایت . [ ش ِ ی َ ] (از ع ، اِمص ) گله کردن . (غیاث ) (آنندراج ). گله گزاری . گله مندی . (ناظم الاطباء). گله و ملال انگیز از صفات اوست ، وبا لفظ کردن و زدن و ری