ملاقهلغتنامه دهخداملاقه . [ م َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از تازی ، چمچه و ملاغه . (ناظم الاطباء). مصحف مَلعَقة. کفچه ٔ طعام . قاشق دراز دسته دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا
ملاقهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام قه، قاشق چنگال، چاقو، کارد قاشق سوپخوری، قاشق مرباخوری، قاشق چایخوری بیل، چمچه، سرطاس فرقون، گاری، آبگردان
ملاغهلغتنامه دهخداملاغه . [ م َ غ َ / غ ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از ملعقه ٔ تازی ، چمچه . (ناظم الاطباء). مصحف ملعقه ، قاشق چوبین بزرگ که بدان سکنجبین و دیگر شربتها آشامند. (یادداش
ملاقحلغتنامه دهخداملاقح . [ م َق ِ ] (ع ص ، اِ) بادها که آبستن گرداند درخت را. ملقحة [ م ُ ق ِ ح َ / م ِ ق َ ح َ ] یکی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به ملقحة شود. ||
ملعقهلغتنامه دهخداملعقه . [ م ِ / م َ ع َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) کفچه ٔ آهنی را گویند و در خراسان ملاقه خوانند . (برهان ). مأخوذ از تازی ، کمچه و ملاغه و قاشق فلزی و قاشق . (نا
ملعقهفرهنگ انتشارات معین(مِ عَ قَ) [ ع . ملعقة ] (اِ.) 1 - آلتی که بدان طعام چشند و تناول کنند، قاشق ، چمچه . 2 - قاشق بزرگ که به وسیلة آن غذا را از دیک بیرون آورند و در ظرف ریزند. 3 -
ملاغه/ ملاقهگویش خلخالاَسکِستانی: čamča دِروی: čamča شالی: malâqa کَجَلی: čâmča کَرنَقی: malâfa کَرینی: malâqa کُلوری: čamča گیلَوانی: malâqa لِردی: malâqa/ čamča
ملاغه/ ملاقهگویش کرمانشاهکلهری: mal̆aqa گورانی: mal̆aqa سنجابی: mal̆aqa کولیایی: mal̆aqa زنگنهای: mal̆aqa جلالوندی: mal̆aqa زولهای: mal̆aqa کاکاوندی: mal̆aqa هوزمانوندی: mal̆aqa