ملاطلغتنامه دهخداملاط. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش لنگرود است که در شهرستان لاهیجان واقع است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ملاطلغتنامه دهخداملاط. [ م ِ] (ع اِ) گل دیوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گلی که بین دو رده از دیوار گذارند و دیوار را بدان گل اندود کنند. ج ،مُلُط. (از اقرب المو
ملاطفرهنگ انتشارات معین(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گلی که در ساختمان روی سنگ و آجر می کشند. 2 - در فارسی مخلوطی از شن و ماسه و آهک یا سیمان .
ملاتلغتنامه دهخداملات . [ م َ ] (اِ) اصلاً اصطلاح بنایی است و ملات گلی است نرم که با آن جرزهای تمیز و نماهای آجری و روی کار را می چینند و طبیعی است که هرگاه ملات را نازک بگیرند
ملعطلغتنامه دهخداملعط. [ م َ ع َ ] (ع اِ) چراگاه که گیاهش را ستور لیسیده باشد یا چراگاه نزدیک که گرداگرد سراها باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد
ملاطسلغتنامه دهخداملاطس . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مِلطَس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملطس شود.
ملاطفلغتنامه دهخداملاطف . [ م ُ طِ ] (ع ص ) نیکویی کننده و نرمی نماینده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و رجوع به ملاطفة و ملاطفت شود.
ملاطسلغتنامه دهخداملاطس . [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مِلطَس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملطس شود.
ملاطفلغتنامه دهخداملاطف . [ م ُ طِ ] (ع ص ) نیکویی کننده و نرمی نماینده . (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). و رجوع به ملاطفة و ملاطفت شود.
ملاطثلغتنامه دهخداملاطث .[ م َ طِ ] (ع اِ) مواضعی از جسد که بر اثر حمل یا ضرب دردناک می گردد. (منتهی الارب ). جایهای کوفته شده ازبار و یا از زدن . ج ِ ملطث . (ناظم الاطباء) (از ا
ملاطیسلغتنامه دهخداملاطیس . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِلطاس . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملطاس شود.
ملاطثلغتنامه دهخداملاطث . [ م ُ طِ ] (ع ص )گردآورنده چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گردآورنده و جمعکننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).