ملازمهلغتنامه دهخداملازمه . [ م ُ زَ م َ / زِ م ِ ] (از ع ، اِمص ) ملازمت . ملازمة. رجوع به ملازمت و ملازمة شود. || (اصطلاح فلسفی ) حکمی که حکم دیگر را اقتضا کند مانند وجود دود بر
ملازمةلغتنامه دهخداملازمة. [ م ُ زَ م َ ] (ع مص ) با کسی یا چیزی پیوسته بودن . (المصادر زوزنی ). با کسی یا به جایی پیوسته بودن . (ترجمان القرآن ). پیوسته بودن با چیزی یا کسی و همی
ملازمةلغتنامه دهخداملازمة. [ م ُ زَ م َ ] (ع مص ) با کسی یا چیزی پیوسته بودن . (المصادر زوزنی ). با کسی یا به جایی پیوسته بودن . (ترجمان القرآن ). پیوسته بودن با چیزی یا کسی و همی
لِزَاماًفرهنگ واژگان قرآنلازم - ملازم - قرین و همراه (کلمه لزاما به معناي ملازمه باشد ، چون هر دو ، مصدر باب مفاعله ، يعني لازم - يلازم است عبارت "قُلْ مَا يَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّي لَوْلَ