26 فرهنگ

5082 مدخل


ترجمه مقاله

ملازم

molāzem

۱. کسی که همیشه با کس دیگر باشد؛ همراه؛ نوکر.
۲. چیزی که همیشه پیوسته به‌ چیز دیگر باشد.

۱. دمخور، همدم، همراه، همنشین
۲. خدمتکار، فراش، گماشته، نوکر
۳. لازمه، ملتزم
۴. متلازم، ملازمه
۵. مراقبت، مواظبت

accompaniment, attendant, collateral, companion, concomitant, escort, retainer, satellite