ملازیuvularواژههای مصوب فرهنگستانویژگی همخوانی که در تولید آن عقب یا ریشۀ زبان با ملازه تماس مییابد
ملامینفرهنگ انتشارات معین(مِ) [ انگ . ] (اِ.) جسمی است آلی که با الدئیدفرمیک تشکیل رزینی می دهد که در گرما قالب گیری می شود.
متأذی گردیدنلغتنامه دهخدامتأذی گردیدن . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی گ َدی دَ ] (مص مرکب ) متأذی گشتن . متأذی شدن : گاهی این از آن متضرر شود و گاهی آن از این متأذی گردد. (انوار سهیلی ). و رجوع
متأذی شدنلغتنامه دهخدامتأذی شدن . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اذیت دیدن . آزار دیدن . اذیت کشیدن : بغراخان به هوای بخارا متأذی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 121).
ملجأیتواژهنامه آزادمصدر جعلی از ملجا می باشد به معنای ملجا بودن، پناه بودن، پناهگاه بودن، مامن بودن، ملاذیت، مأمنیت
بحکملغتنامه دهخدابحکم .[ ب ِ ح ُ م ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بموجب فرمان . بموجب حکم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). موافق . بر وفق . به مناسبت . (ناظم الاطباء). به مقتضای : بحکم این
ملاذلغتنامه دهخداملاذ. [ م َ ] (ع اِ) (از «ل و ذ») اندخسواره . (دهار). پناه . (نصاب ). پناه جای . (منتهی الارب ). جای پناه . (غیاث ) (آنندراج ). ملجاء و پناهگاه و جای پناه و جای
منیعلغتنامه دهخدامنیع. [ م َ ] (ع ص ) محکم و استوار چرا که هر چیز استوار، غیر را از مداخلت بازمیدارد. (غیاث ) (آنندراج ). استوار. (منتهی الارب ). استوار: حصن منیع؛ دزی استوار. (
ملجاءلغتنامه دهخداملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع اِ) پناگاه . ج ، ملاجی ٔ.(مهذب الاسماء). اندخسواره . (دهار). پناهگاه . (ترجمان القرآن ). پناه جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به مع