مقیدیلغتنامه دهخدامقیدی . [ م ُ ق َی ْ ی َ ] (حامص ) بستگی . (ناظم الاطباء). مقید بودن . و رجوع به مقید شود.
زوج کوپرCooper pairواژههای مصوب فرهنگستانحالت مقیدی از دو الکترون با تکانه و اسپین متقابل در یک محیط اَبَررسانا
متحققلغتنامه دهخدامتحقق . [ م ُ ت َ ح َق ْ ق ِ ] (ع ص ) صحیح و درست کننده ٔخبر. (آنندراج ). راست و صحیح و یقین و بی شک . (ناظم الاطباء). || تحقیق شده و ثابت شده و یقین و راست و د
مثالاتلغتنامه دهخدامثالات . [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مثال . و رجوع به مثال شود.- مثالات مقیده ؛ عبارت از خیالاتند و نمونه و شبح مثالات مطلقه اند و عالم روحانی اندکه خدای متعال آنها را