مقیاسفرهنگ مترادف و متضاد۱. قاعده، معیار، ملاک ۲. اندازه، تعداد، حد، مقدار، میزان ۳. واحد ۴. نمونه ۵. اشل
بزرگنمایی تصویرimage magnificationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بزرگ کردن یا افزایش مقیاس ظاهر یک تصویر
مدار مقیاسscale parallelواژههای مصوب فرهنگستانمداری که مقیاس تعریفشده برای آن در سامانۀ تصویر (map projection) مربوط صحیح است
انگارهلغتنامه دهخداانگاره . [ اَ / اِ رَ / رِ ] (اِ) هر چیز ناتمام . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقش ناتمام خواه سایه دار باشد و خواه بی سایه چنانکه تصویر. (آنندراج ).
صنایعلغتنامه دهخداصنایع. [ ص َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ صَنیع. (منتهی الارب ). ج ِ صَنیعَه . (المنجد) (مهذب الاسماء). رجوع به صنیع، صنیعة و صنائع شود : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز