موؤدةلغتنامه دهخداموؤدة. [ م َ ئو دَ ] (ع ص ) دختر زنده دفن کرده . (منتهی الارب ). دختر زنده به گورکرده چنانکه در جاهلیت معمول تازیان بوده . ج ، موؤدات . (ناظم الاطباء). دختر ز
مقوودلغتنامه دهخدامقوود. [ م َ ] (ع ص ) ستور کشیده شده . مقوودة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقود و مقودة شود.
مقودةلغتنامه دهخدامقودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) دابة مقودة؛ چهارپای کشیده شده . (از منتهی الارب ). ستور کشیده شده . مقود. و گویند ناقة مقودة و بعیر مقود. (ناظم الاطباء).
مقوودلغتنامه دهخدامقوود. [ م َ ] (ع ص ) ستور کشیده شده . مقوودة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقود و مقودة شود.
موؤدةلغتنامه دهخداموؤدة. [ م َ ئو دَ ] (ع ص ) دختر زنده دفن کرده . (منتهی الارب ). دختر زنده به گورکرده چنانکه در جاهلیت معمول تازیان بوده . ج ، موؤدات . (ناظم الاطباء). دختر ز
مقودةلغتنامه دهخدامقودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) دابة مقودة؛ چهارپای کشیده شده . (از منتهی الارب ). ستور کشیده شده . مقود. و گویند ناقة مقودة و بعیر مقود. (ناظم الاطباء).