مقوللغتنامه دهخدامقول . [م َ ] (ع ص ، اِ) گفته شده . مقوول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گفته شده . (ناظم الاطباء).- مقول قول ؛ در اصطلاح نحویان ،مفعول قول است
مقوللغتنامه دهخدامقول . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) زبان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن . (مهذب الاسماء). م
مقوللغتنامه دهخدامقول . [ م ُ ق َوْ وَ ] (ع ص ) بار بار گفته شده . مُقَوَّلَة و گویند کلام مقول وکلمة مقولة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقولة شود.
مغوللغتنامه دهخدامغول . [ م ِغ ْ وَ ] (ع اِ) سیخ کارد که در میان عصا وتازیانه دارند به هندی کپتی یا شمشیری است شبیه مشمل مگر از آن باریکتر و درازتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). س
مغوللغتنامه دهخدامغول . [ م ُ ] (اِ) فردی از قوم مغول : همچنان کآنجا مغول حیله دان گفت می جویم کسی از مصریان .مولوی (مثنوی چ خاور ص 150).
مغوللغتنامه دهخدامغول . [ م ُ ] (اِخ ) قومی است معروف . (غیاث ) (آنندراج ) . و رجوع به مدخل بعد شود.
مغوللغتنامه دهخدامغول . [ م ُ غُل ْ ] (اِخ ) یکی از اقوام زردپوستی است که اصلاً در قسمتی از آسیای مرکزی و شرقی زندگی می کردند. این قوم از طوایف متعدد مرکب بوده اند که از جهت کثر
مقولهلغتنامه دهخدامقوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) سخن گفته شده . (ناظم الاطباء). گفته . گفتار. ج ، مقولات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درباب ؛ از هر مقوله ای ؛ از هر د
مقولاتلغتنامه دهخدامقولات . [ م َ ] (ع اِ) مقوله ها. (ناظم الاطباء). ج ِ مقولة. گفتارها. گفته ها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خاک بر سر علمی باد که ازمقولات و منقولات چنین نتیجه
مقولةلغتنامه دهخدامقولة. [ م ُ ق َوْ وَ ل َ ](ع ص ) کلمة مقولة؛ سخن باربار گفته شده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).