مقطوعاتلغتنامه دهخدامقطوعات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مقطوعة. رجوع به مقطوعة شود. || جأت الخیل مقطوعات ؛ آمدند سواران شتابان از پی یگدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنند
مقطوطعاتلغتنامه دهخدامقطوطعات . [ م ُ طَ طِ ] (ع ص ) جأت الخیل مقطوطعات ؛ آمدند سواران شتابان از پی یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مقطعاتلغتنامه دهخدامقطعات . [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ، اِ) پاره های جامه ٔ نیکو وجامه های کوتاه یا چادرهای نگارین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه های کوتاه یا بردهای دارای ن
مقطوعةلغتنامه دهخدامقطوعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مقطوع . ج ، مقطوعات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقطوع شود. || قطعه (شعر). ج ، مقطوعات : ملح من مقطوعاته فی کل فن
مقطوطعاتلغتنامه دهخدامقطوطعات . [ م ُ طَ طِ ] (ع ص ) جأت الخیل مقطوطعات ؛ آمدند سواران شتابان از پی یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مقطعاتلغتنامه دهخدامقطعات . [ م ُ ق َطْ طَ ] (ع ص ، اِ) پاره های جامه ٔ نیکو وجامه های کوتاه یا چادرهای نگارین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه های کوتاه یا بردهای دارای ن
تهجیةلغتنامه دهخداتهجیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) حروف مقطعات خواندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). املا کردن و هجی نمودن . (ناظم الاطباء). هجاکردن حرف . (تاج المصادر بیه
متهجیلغتنامه دهخدامتهجی . [ م ُ ت َ هََ ج ْ جی ] (ع ص ) (از «هَ ج و») آنکه حروف مقطعات خواند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آموزاننده ٔ الفبا. (ناظم الاطباء). و رجوع به تهجی شود.