مقصود هرویلغتنامه دهخدامقصود هروی . [ م َ دِ هَِ رَ ](اِخ ) مولانا یوسف شاه مشهور به درویش مقصود تیرگر از شاعران قرن دهم هجری است . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: «اصلش از بخارا یا هرات ا
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (اِخ ) (مولانا...) از شاعران قرن نهم هجری است که در غزل مهارت داشت . از اوست :پیش مهر روی او ره بسته شد آه مراتا از آن نبود غبار آینه ماه مرا.و ر
ابومنصورلغتنامه دهخداابومنصور. [ اَ م َ] (اِخ ) موفق بن علی هَروی . او را کتابی است در موادطب موسوم به الأبنیة عن حقایق الأدویه ، بترتیب حروف هجا بفارسی و او بهند رفته و طب هندی ر
ابوالحسنلغتنامه دهخداابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َس َ ] (اِخ ) فوشنجی هروی علی بن احمدبن سهل ، معاصر مقتدر و بعض دیگر از خلفای عباسی و عضدالدوله ٔ دیلمی در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری
کام دادنلغتنامه دهخداکام دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) حاجت برآوردن . بمراد و آرزو رسانیدن . (آنندراج ). کسی را به مقصود رساندن . آرزوی وی برآوردن : بدو گفت دادم من این کام توبلندی بگیرد
کاملغتنامه دهخداکام . (اِ) مراد و مقصد. (برهان ) (غیاث ) (اوبهی ). مقصود. کامه . (از آنندراج ). ریژ. منظور. خواهش . آرزو. مطلوب . خواست . لَر. کَر. آرمان : جهان بر شبه داودست و