مقصود غلاملغتنامه دهخدامقصود غلام . [ م َ غ ُ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری و از تربیت شدگان ابن حسین میرزا بود. از اوست :مه است روی تو یا آفتاب از این دو کدام است شب است زلف تو یا مشک ناب از این دو کدام است .و رجوع به مجالس النفائس ص 172 و فرهنگ سخنو
مکشوطلغتنامه دهخدامکشوط. [ م َ ] (ع ص ) شتر پوست بازکرده . || اسب جل از پشت برگرفته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (اِخ ) (مولانا...) از شاعران قرن نهم هجری است که در غزل مهارت داشت . از اوست :پیش مهر روی او ره بسته شد آه مراتا از آن نبود غبار آینه ماه مرا.و رجوع به مجالس النفایس ص 255 و فرهنگ سخنوران شود.
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) آهنگ نموده شده . (آنندراج ). طلب شده و آهنگ شده و قصدشده . (ناظم الاطباء). || مراد و نیت و خواهش وکام و آرزو و غرض و آهنگ و اراده و قصد و مطلوب . (ناظم الاطباء). مراد. مرام . مطلوب . منظور. کام . هدف . خواست . خواسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <sp
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (اِخ ) (مولانا...) از شاعران قرن نهم هجری است که در غزل مهارت داشت . از اوست :پیش مهر روی او ره بسته شد آه مراتا از آن نبود غبار آینه ماه مرا.و رجوع به مجالس النفایس ص 255 و فرهنگ سخنوران شود.
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) آهنگ نموده شده . (آنندراج ). طلب شده و آهنگ شده و قصدشده . (ناظم الاطباء). || مراد و نیت و خواهش وکام و آرزو و غرض و آهنگ و اراده و قصد و مطلوب . (ناظم الاطباء). مراد. مرام . مطلوب . منظور. کام . هدف . خواست . خواسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <sp
رستم بن مقصودلغتنامه دهخدارستم بن مقصود. [ رُ ت َ م ِ ن ِ م َ ] (اِخ ) هشتمین از امرای آق قویونلو (از 897 تا 902 هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ). پادشاه آق قویونلو (جلوس 897 هَ . ق . مقتول <span class="hl
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (اِخ ) (مولانا...) از شاعران قرن نهم هجری است که در غزل مهارت داشت . از اوست :پیش مهر روی او ره بسته شد آه مراتا از آن نبود غبار آینه ماه مرا.و رجوع به مجالس النفایس ص 255 و فرهنگ سخنوران شود.
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) آهنگ نموده شده . (آنندراج ). طلب شده و آهنگ شده و قصدشده . (ناظم الاطباء). || مراد و نیت و خواهش وکام و آرزو و غرض و آهنگ و اراده و قصد و مطلوب . (ناظم الاطباء). مراد. مرام . مطلوب . منظور. کام . هدف . خواست . خواسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <sp
مقیمای مقصودلغتنامه دهخدامقیمای مقصود. [ م ُ ی ِ م َ ] (اِخ ) پسر ملامقصود علی از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :نمی آید ز کس این کار جز بادام چشم توتب و لرز دل بیمار را ازیک نظر بستن .و رجوع به تذکره ٔ نصرآبادی ص 355 و35