مقسطةلغتنامه دهخدامقسطة. [ م ُ ق َس ْ س َ طَ ] (ع ص ) به بهر. به قسط. به اقساط: مقسطة علی الایام ، علی الاسابیع، علی الشهور، علی الاعوم ؛ به اقساط روزانه ، هفتگی ، ماهیانه ، سالی
مُقْسِطِينَفرهنگ واژگان قرآندادگران - عدالت گستران (اسم فاعل از کلمه اِقساط به معناي آن که به هر يک ، آن حقي را که مستحق است و آن سهمي را که دارد بدهي )
مسقطةلغتنامه دهخدامسقطة. [ م َ ق َ طَ ] (ع اِ) تمامی ریگ توده و جایی که ریگ تنک گردیده و منقطع شود. (منتهی الارب ). || سبب افتادن و سقوط کردن : هذا مسقطة له من أعین الناس ؛ این
مسقطةلغتنامه دهخدامسقطة. [ م ُ ق ِ طَ ] (ع ص ) تأنیث مسقط. رجوع به مُسقط شود.- مسقطةالاحبال ؛ داهیه و گرفتاری عظیم و بزرگ . (از اقرب الموارد).
مقسمةلغتنامه دهخدامقسمة. [ م ُ ق َس ْ س َ م َ] (ع ص ) زن اندوهگین . (ناظم الاطباء). || صاحب جمال . (ناظم الاطباء). و رجوع به مُقَسَّم شود.
کیچ کیچلغتنامه دهخداکیچ کیچ . (ص مرکب ، ق مرکب ) به تفرقه . بهره بهره . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 71). کوچک کوچک و خردخرد و اندک اندک و آهسته آهسته . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا
نجملغتنامه دهخدانجم . [ ن َ ] (ع اِ) ستاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (السامی ) (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (دستوراللغة) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کوکب . (اقرب الموارد) (ا
مسقطةلغتنامه دهخدامسقطة. [ م َ ق َ طَ ] (ع اِ) تمامی ریگ توده و جایی که ریگ تنک گردیده و منقطع شود. (منتهی الارب ). || سبب افتادن و سقوط کردن : هذا مسقطة له من أعین الناس ؛ این
مسقطةلغتنامه دهخدامسقطة. [ م ُ ق ِ طَ ] (ع ص ) تأنیث مسقط. رجوع به مُسقط شود.- مسقطةالاحبال ؛ داهیه و گرفتاری عظیم و بزرگ . (از اقرب الموارد).
مقسمةلغتنامه دهخدامقسمة. [ م ُ ق َس ْ س َ م َ] (ع ص ) زن اندوهگین . (ناظم الاطباء). || صاحب جمال . (ناظم الاطباء). و رجوع به مُقَسَّم شود.