مقتطعلغتنامه دهخدامقتطع. [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) پاره از چیزی جدا کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پاره ای از مال کسی گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب
مقاطعهفرهنگ انتشارات معین(مُ طِ عَ) [ ع . مقاطعة ] (مص ل .) پیمانکاری ، به عهده گرفتن انجام کاری پس از تعیین مزد.
مقطعفرهنگ انتشارات معین(مَ طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل قطع و برش . 2 - آخرین بیت غزل یا قصیده . ج . مقاطع .
مقطعفرهنگ انتشارات معین(مُ قَ طَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - بریده شده . 2 - چیزی که آن را با بریدن زواید و پیراستن بیآرایند.
مفروضلغتنامه دهخدامفروض . [ م َ ] (ع ص ) واجب و فریضه کرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرموده ٔخدای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنچه
مقاطعهفرهنگ انتشارات معین(مُ طِ عَ) [ ع . مقاطعة ] (مص ل .) پیمانکاری ، به عهده گرفتن انجام کاری پس از تعیین مزد.
مقطعفرهنگ انتشارات معین(مَ طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل قطع و برش . 2 - آخرین بیت غزل یا قصیده . ج . مقاطع .