مقاومت به انسولینinsulin resistanceواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن غلظت طبیعی انسولین خون فرد برای پاسخدهی انسولینی مناسب کافی نیست
مقاومت به حشرهکُشinsecticide resistanceواژههای مصوب فرهنگستانپایداری حشره یا برخی موجودات دیگر در برابر حشرهکُش
مقاومت به خوردگیcorrosion resistanceواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی فلز در برابر خوردگی در یک محیط خورنده
غایرخانلغتنامه دهخداغایرخان . [ ی ِ ] (اِخ ) لقب اینال حق حاکم اترار و از امرای سپاهیان خوارزمشاه که مسبب حمله ٔ چنگیز به ایران گردید. مؤلف جهانگشا آرد: چون جماعت تجار (تجار مغولی
جدللغتنامه دهخداجدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار.
مقاملغتنامه دهخدامقام . [ م َ / م ُ ] (ع مص ) (از «ق و م ») اقامت و آرام کردن بجائی . (منتهی الارب ). اقامت . (اقرب الموارد) (محیط المحیط) (ناظم الاطباء).ایستادن ... و با لفظ گر
کلاهلغتنامه دهخداکلاه . [ ک ُ ] (اِ) چیزی که از پوست و پارچه ٔ زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. (برهان ) (آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز
یارغولغتنامه دهخدایارغو. (ترکی / مغولی ، اِ) به ترکی مغولی مؤاخذه و پرسش گناه و تفتیش آن باشد. (ازآنندراج ). یارغو و یرغو به معنی عدلیه و قانون و مدافعه ٔ مدعی و مدعی علیه است .