مقاناةلغتنامه دهخدامقاناة. [ م ُ ] (ع مص ) آمیختن . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موافق آمدن . (المصادر زوزنی ). سازواری نمودن .
مداناةلغتنامه دهخدامداناة. [ م ُ ] (ع مص ) به چیزی نزدیک شدن . (زوزنی از یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قریب هم کردن و به
مراناةلغتنامه دهخدامراناة. [ م ُ ] (ع مص ) مداراة.(اقرب الموارد). با همدیگر نرمی کردن و مدارا نمودن .(ناظم الاطباء): راناه ؛ داراه و حاباه . (متن اللغة).
مزاناةلغتنامه دهخدامزاناة. [ م ُ ] (ع مص ) با زن حرام جمع آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). بر حرامی جماع دادن زن . (ناظم الاطباء). با کسی زنا کردن . (تاج المصادر بی
موافقتلغتنامه دهخداموافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) موافقة. ضد مخالفت . (ناظم الاطباء). موافقه . سازواری . سازگاری . تناسب . ملایمت . همسازی . وفاق . توافق . مواطات .
مداناةلغتنامه دهخدامداناة. [ م ُ ] (ع مص ) به چیزی نزدیک شدن . (زوزنی از یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قریب هم کردن و به