مقاصاةلغتنامه دهخدامقاصاة. [م ُ ] (ع مص ) از کسی دور شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نبرد کردن به دوری . (منتهی الارب ) (آنندراج
مقاساةلغتنامه دهخدامقاساة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ق س و») رنج بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج چیزی کشیدن . (دهار) (از مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معالجه
معاصاةلغتنامه دهخدامعاصاة. [ م ُ ] (ع مص ) نبرد کردن به عصا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و گویند عاصانی معاصاة فعصوته ؛ با عصا یکدیگر را زدیم پس غالب شدم و چیره گ
مفاصاةلغتنامه دهخدامفاصاة. [ م ُ ] (ع مص ) جدا کردن چیزی را از چیز دیگر. (از اقرب الموارد). مفاصا. و رجوع به مفاصا شود.
مقاداةلغتنامه دهخدامقاداة. [ م ُ ] (ع مص ) برابری کردن و معارضه نمودن و گویند: لایقادیه احد؛ یعنی برابری نمی کند با او کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
دور شدنلغتنامه دهخدادورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف
معاصاةلغتنامه دهخدامعاصاة. [ م ُ ] (ع مص ) نبرد کردن به عصا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و گویند عاصانی معاصاة فعصوته ؛ با عصا یکدیگر را زدیم پس غالب شدم و چیره گ
مفاصاةلغتنامه دهخدامفاصاة. [ م ُ ] (ع مص ) جدا کردن چیزی را از چیز دیگر. (از اقرب الموارد). مفاصا. و رجوع به مفاصا شود.