مقاسالغتنامه دهخدامقاسا. [ م ُ ](از ع ، اِمص ) تحمل رنج و سختی . مقاسات : هله منشین و میاسا بهل این صبر و مواسابگزین جهد و مقاسا که چو دیگم به شرر بر.مولوی (دیوان کبیر چ فروزانفر
مقاساتلغتنامه دهخدامقاسات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) رنج کشیدن . (غیاث ). مقاساة. تحمل . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگرنه آتشی که تن من بر این رنجها الف گرفته است و در مقاسا
مقاساةلغتنامه دهخدامقاساة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ق س و») رنج بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج چیزی کشیدن . (دهار) (از مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معالجه
مقاساتلغتنامه دهخدامقاسات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) رنج کشیدن . (غیاث ). مقاساة. تحمل . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگرنه آتشی که تن من بر این رنجها الف گرفته است و در مقاسا
مقاساةلغتنامه دهخدامقاساة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ق س و») رنج بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنج چیزی کشیدن . (دهار) (از مجمل اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معالجه
رسخلغتنامه دهخدارسخ . [ رَ س َ ] (ع اِمص ) پلیدی : تا وسخ و رسخ اوزار به عرق مقاسات و مکابدت بشویند. (جهانگشای جوینی ).
ذوضریرلغتنامه دهخداذوضریر. [ ض َ ] (ع ص مرکب ) شکیبا. انّه لذوضریر علی الشی ٔ؛ ای ذاصبر و مقاساة له . (منتهی الارب ).