مفهومدیکشنری عربی به فارسیفکر , عقيده , تصور کلي , مفهوم , حاملگي , لقاح تخم وشروع رشد جنين , ادراک , تصور
مفهومدیکشنری فارسی به انگلیسیconcept, evident, import, intent, purport, sense, significance, signification, spirit, substance
چم داشتنلغتنامه دهخداچم داشتن . [ چ َ ت َ ](مص مرکب ) رونق و معنی و مفهوم داشتن . (از فرهنگ اسدی ذیل لغت چم ). با معنی و بارونق بودن : چه جویی آن ادبی کان ادب ندارد نام چه گویی آن س
روم ایلیلغتنامه دهخداروم ایلی . (اِخ ) نام «روم » زمانی به سرزمینهایی گفته می شد که تحت تصرف امپراطوری روم شرقی بود و بخصوص به اناطولی اطلاق می شد ولی پس از ظهور دولت عثمانی قسمت بز
implyدیکشنری انگلیسی به فارسیاین مفهوم را میرسانند، اشاره کردن، دلالت ضمنی کردن بر، اشاره داشتن بر، رساندن
اصحابلغتنامه دهخدااصحاب . [ اِ ] (ع مص ) یار کردن .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). همراه کردن . || صاحب یار و مصاحب شدن . (منتهی الارب ). خداوند یار و
چراغ عمرلغتنامه دهخداچراغ عمر. [ چ َ / چ ِ غ ِ ع ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حیات و زندگی .- چراغ عمر کسی خاموش شدن ؛ کنایه است از دم درکشیدن و مردن .- شتاب داشتن چراغ عمر