مفلطحلغتنامه دهخدامفلطح .[ م ُ ف َ طَ ] (ع ص ) رأس مفلطح ؛ سر پهن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
سمک مفلطحدیکشنری عربی به فارسینوعي ماهي پهن , لغزش , اشتباه , درگل تقلا کردن , بال بال زدن , دست وپاکردن
مُفْلِحُونَفرهنگ واژگان قرآنرستگار - رها شده - نجات یافته( کلمه فلاح به معناي نجات از هر نوع بدبختي و شقاء است )
مُفْلِحِينَفرهنگ واژگان قرآنرستگاران - رها شدگان - نجات یافتگان( کلمه فلاح به معناي نجات از هر نوع بدبختي و شقاء است )